لیلیث یا لیلا و یا لیلی، اینها اسامی هستند که به اولین بانوی خلق شده توسط خداوند داده شده است. لیلیث زنی بود که خداوند قبل از حوا برای آدم آفرید. لیلیث همانند آدم از باقی مانده گِل مقدس ساخته شد. لیلیث بدلیل اینکه خود را همانند آدم میدانست سر به پیروی از آدم برنداشت و به راحتی از او جدا شد. آدم به نزد خداوند رفت و گفت: آن زنی که برایم آفریده بودی مرا رها کرد. خداوند اینبار زنی از دنده آدم (گوشت و پوست خود آدم) برای او آفرید و او را حوا نامید.
لیلیث بدلیل سرکشی که کرد در تمامی متون و تاریخ هزاران ساله آدمی سانسور شد و همگی حوا را زن اول آدمی دانستن. و لیلیث محکوم به فنا در اذهان و متهم به اهریمنی و پلیدی گشت. اسم لیلیث اولین بار در تلمود تورات آمده است و اشاره کوتاه و مخفی به او شده است. مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیث به عنوان اولین همسر آدم یاد شدهاست. نخستین بار چهره لیلیث در میان گروهی از خدایان بادها و طوفانهای سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم میخورد که به لیلیثو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کردهاند.
باورهای منفی زیادی در خصوص لیلیث وجود دارد. سرکشی لیلیث همانند گناه حوا نابخشودنی بوده و داستان ها شروع و افسانه سرایان لیلت را در کنار اهریمنان و دیو صفتان قرار میدهند. دوشیزه ای زیبا رو که مردان را اغفال میکند و بر فاحشگی مقدس نظارت داشته از همین رو عده ای لیلیث را دست راست اینانا نیز میخوانند و یا کنیز و خدمتکار اینانا (آردت اینانا) بر میشمارند. برخی لیلیث را معادل کی-سیکیل-لیل-لا-که (Ki-sikil-lil-la-ke) دانستهاند که شخصیتی مونث در مقدمه حماسه گیلگامش است. وی به عنوان پیشکار و معشوقه لیلا (Lila) نام برده شده و به عنوان بانویی توصیف شدهاست که همه قلبها را شاد کرده و همواره در حال جیغ کشیدن است.
لغت عبری لیلیث که معادل اکدی لیلیثو است، صفتی منشعب از ریشه لیل (ل ی ل) به معنای شب در زبان سامی اولیهاست که ترجمه تحتاللفظی آن معادل «موجود یا خداوند مونث ظاهر شونده در شب» میباشد. البته در کتیبههای میخی این واژهها به صورت لیلیث و لیلیثو و با معنای «ارواح بادهای بیماریزا» آورده شدهاند. واژه اکدی لیل-ایتو (Lil-itu) به معنای بانوی نسیم (Lady Air) ممکن است اشارهای باشد به الهه سومری نینلی(Ninlil) که وی نیز به عنوان بانوی نسیم شناخته میشود. وی الهه باد جنوب و همسر انلیل (Enlil) است. در عراق قدیم، باد جنوب با هجوم طوفانهای شنی تابستانه و شیوع بیماریها شناخته میشده است.
پیدایش ایده لیلیث
پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانهای در کتاب آفرینش بازمیگردد. در این کتاب در آیهای خلقت حوا از یکی از دندههای ادم تشریح شدهاست. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان میشود که یک زن نیز آفریده شده است. «بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آنها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیث پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شدهاست. بنابراین خداوند لیلیث را از همان خاکی که آدم را آفریدهاست میآفریند، ولی آن دو با هم نزاع میکنند. لیلیث مدعی است که چون هر دو آنها از منشا یکسانی خلق شدهاند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمیشود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیث این وضع را میبیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور میشود.
باور های کهن
برخی میپندارند که لیلیث بعد از پیدایش حوا همراه با شیطان از بهشت گریختند و به صورت ماری به حوا نزدیک شد و وی را گرفتار وسوسه کرد. مدارک کمی وجود دارد که لیلیث را جزو الهه گان قرار بدهد و او را اهریمنی نخواندند.
لیلیث در انجیل
کتاب اشعیا نبی در فصل توصیف ویرانی ادوم، تنها منبعی است که به توصیف لیلیث در انجیل عبری پرداختهاست: «موجودات وحشی بیابان با موجودات وحشی جزیره دیدار خواهند کرد، و ساتیر (موجودی نیمه انسان و نیمه بز) پیروان خود را فراخواهد خواند؛ لیلیث نیز در آنجا خواهد آرمید و برای خود مکان استراحتی خواهد یافت.» این بخش از کتاب به روز انتقام یهوه اشاره دارد که در آن زمین به بیابانی متروکه تبدیل خواهد شد.
بنابراین لیلیث برای یهودیان در هشتصد سال پیش از میلاد شناخته شده بودهاست. این بخش از کتاب که اشاره دارد که یافتن ماوا توسط لیلیث، به نظر میرسد برگرفته از گیلگامش باشد که در آن آمدهاست که لیلیث پس از گریختن به بیابان، در آنجا سکنی یافت. در ترجمه شاه جیمز از انجیل به جای واژه لیلیث، عبارت جغد نالان به کار برده شده که قطعاً ترجمه دقیقی از متن عبری نبوده و هدف آن جایگزین کردن موجودات عجیب و غریب با موجوداتی قابل درک برای عامه بودهاست.
چنین ترجمهای در متون دیگر مسبوق به سابقه نبودهاست، ولی در بسیاری از ترجمههای بعدی تکرار شده. دو تا از انجیلهای ترجمه شده نسبتاً جدید از خود عبارت لیلیث استفاده کردهاند که عبارتاند از انجیل اورشلیم، چاپ ۱۹۶۶ و انجیل جدید آمریکا چاپ ۱۹۷۰. شریدر و لوی معتقدند که لیلیث یکی از الهههای شب بوده که از زمان تبعید یهودیان در بابل برای آنان شناخته شده بودهاست.
لیلیث در یهود
واژه لیلیث و یا اهریمنی به نام لیلیث از هشتصد سال پیش بر یهودیان آشکار بوده. زمانی که لیلیث آدم را رها می سازد و میرود. آدم به سمت خدا میرود و میگوید لیلیث رفته. خداوند سه فرشته به نامهای Senoy، Sansenoy، and Semangelof را به دنبال لیلیث میفرستد و میگوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.
فرشتگان لیلیث را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق میکنیم. ولی لیلیث از آنها خواست که وی را رها کنند و به آنها گفت: «من برای این آفریده شدهام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.»
فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیث بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد. ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت». وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان میروند.
لیلیث در داستان های امروزی
کتابی که لیلیث را بنام امروزی معرفی میکند نوشته آناتول فرانس بنام لیلی دختر ایرانی است که در ایران نیز این داستان کوتاه با همین نام بر جلد کتاب چاپ گردیده است. مردی که با دیدن زنی اغوا گر بسیار خوشبو از عطری مربوط به مشرق زمین بنام لیلی که زاده مشرق زمین است لبخندی محسور کننده دارد اما برق اشتیاق هیچ مردی را در چشمانش نمیبیند و مردان را تا مرز آشفتگی روحی و روانی پیش میبرد و بناگاه رهایشان میکند و میرود – از لیلی تنها مقداری خاک سرخ و لوحی گلی که در آن با خط باستانی ایرانی نوشته شده بود:
خداوندا…به من وعده مرگ ده تا شادی زندگی را احساس كنم
مرا از نعمت پشیمانی برخوردار كن تا لذت گناه را دریابم
به من طعم رنج را بچشان تا قدر خوشی را بفهمم
خداوندا …….. من از این عمر جاودانه به تنگ آمده ام باقی میماند
اویتیک ایساهاکیان، نویسنده آمریکایی، لیلیث (Lilit) (نه لیلیث) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کردهاست. در داستان وی لیلیث از آتش و انسان از خاک آفریده میشوند، ولی لیلیث بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت میگریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیث بود.
در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیث ملکه اهریمن دیگری به نام آسمودوس (Asmodus) است. بر طبق افسانهها دنیایی دیگر وجود دارد و حتی بر اساس این افسانهها، آن جهان دیگر دقیقاً در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بینظمی را توسعه میدهند. حضور لیلیث و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل شراب به سرکه، مرگ و میر نوزادان و … به وی نسبت داده میشد.
چرا لیلیث ایرانی است
لیلیث یا لیلای ایران زمانی که آدم به تبعید در روز زمین فرستاده میشود و چون لیلی نیز انسان بوده باید از بهشت حارج میشده اما چون گناهی نکرده بوده که گناه همان خوردن سیب بوده لیلا به بهشتی بر روی زمین فرستاده میشود که سرزمینی آباد بسیار خوش آب و هوا و سرسبز بوده که بعدها ایران زمین همیشه جاوید نام نهاده میشود.
برای همین لیلا در خاطره ها زنی گندمگون زیبا دلفریب با عطری مشرقی در ذهن مردانی بیاد آورده میشود که لیلا را دیده اند و به عشق او گرفتارند. لیلا چون ساکن در ایران بوده و دختران لیلا چون زاده ایران هستند خود را صراحتاٌ ایرانی معرفی میکنند. من باور دارم لیلیث مورد بی مهری قرار گرفته و فقط و فقط بدلیل اینکه آدم را مورد کرنش قرار نداد به اهریمن بدی تبدیل شد.
وگرنه خوب خداوند بد نمیشود و خود خداوند لیلیث را از بین میبرد نه آنکه برای برگشتنش شرط بگذارد. باور مقدس مردم در مورد قداست آدم و حوا و سنگینی گناه باعث شد که لیلیث را به جهنم تبعید کنیم و چهره دهشتناک برایش بسازیم. بی اعتنایی لیلیث به آدم کینه به دل آدم افکند اما همیشه و همه جا بدنبال عطر وبویی لیلیث بوده با آنکه حوا را بسیار دوست داشته.
لیلیث فمینیستی بود که دانایی خودش را همانند آدم میپنداشت و همانند حوا فکر نمیکرد باید هرجا آدم میخواد برود و همانند اکنون که عده ای مرد سالار میگن عقل زن کامل نیست او را خطاب کنند. لیلیث میدانست چه قابلیت های دارد و برایش حرف مردم تا هزار سال بعدشم مهم نبود و آدم را رها کرد و بدنبال روشنگری خودش رفت.
بعید میدونم که برگشته باشه و آدم را به مرز فنا برسونه البته اگر این زن اغوا گر از حسادت و انتقام چیزی دانسته باشه حتما اینکار را میکرده اما میگن لیلیث در منظر خداوند گناهکار نیست چون خطای اول که خوردن سیب بوده را او انجام نداده. برای همین لیلا و دخترانش بیگناه محسوب میشن. این خودش نشانه های پارادوکس های که در باور ها وجود داشته مگه میشه اهریمن بد دژخیم بیگناه محسوب بشه!!!