یک جمعه شب معمولی بود و من داشتم تا دیروقت با دوستم بردلی تو چتروم مجازی ای که به تازگی پیدا کرده بودیم چت میکردم….
جن زدگی در قبرستان
این داستان فرستاده شده از یکی از اعضای سایت بوده اگر شما هم داستانی دارید برای ما بفرستید عموی بابام که حدودا پیرمردی هفتاد ساله،…
جن در بیمارستان
من پرستارم.یه شب برای خواب به یکی از اتاق های بخش که خیلی بزرگ تر از بقیه بود و مریض نداشت رفتم.به یه پایه سرم…
حرکت در تاریکی
حدودا یک ماه پیش بود که به شهر مادریم رفتم . یه شهر کوچیک کنار کوه . شب خونه داییم بودم و تا دیر وقت…
جن زدگی در قبرستان
عموی بابام که حدودا پیرمردی هفتاد ساله، مجنون، از لحاظ عقلی ناسالم و فوق العاده تنها بود، حدود ده سال پیش تو همون اتاق مخروبش…
اتفاقات عجیب
داستانی رو که میخوام تعریف کنم داستانیه که واسه خودم اتفاق افتاد. ببخشید که داستانگوی خوبی نیستم و نمیتونم مثل خیلیا با هیجان واستون تعریف…
چهار خواب ترسناک
سلام ، من حدودا یک سال پیش به خاطر فشار بسیار زیاد ذهنی که روم بود در مدت ده روز چهارخواب دیدم که توی همشون…
زنی در قبرستان
سلام این ماجرایی که میخوام تعریف کنم واسه تابستونه پارساله . من و چنتا از رفیقام عادت کرده بودیم بعضی شبا میرفتیم بهشت زهرا همیشه…
جن در خانه
ما تبریز زندگی میکردیم تو یه خونه ی حیاط دار که ۲ تا اتاق بود که با حیاط از هم جدا میشدن ،اون موقع برادرام…
پیرزن عجیب
سلام قضیه ای که میخوام براتون تعریف کنم حدود ۲ ، ۳ سال پیش اتفاق افتاده و من اون موقع ۱۱ سالم بود ، ما…